اقامتگاه ریوار کرمانشاه، یک آشنای غریب
اینجا حیاتخونه است. روایت خانههای پرماجرایی که حیاطشان باصفا و حیاتشان عجیب بوده است، چراکه هر کدام از آنها در هر روز به اندازه یک سال زندگی دیدهاند، زندگی کردهاند. حیاتخونه این قسمت: اقامتگاه ریوار کرمانشاه.
نمیدانم همانقدر که غربِ این سرزمین برای من عجیب است، برای شما هم احساس غریبی دارد یا نه؟ نمیدانم همان اندازه که خلقوخوی هموطنان کردمان مرا از خود بیگانه میکند و به آنها نزدیک، شما را هم بیگانه با خود میکند یا نه؟ اما میدانم که همگی ما در این شک نداریم که این بخش کردنشین غرب ایران بسیارغریب افتاده است. مانند صندوقچهای از طلا که قرنها پیش شاهزادهای آن را در قلب جنگلهای هورامان زیر درختی کهنسال مدفون کرده باشد و هنوز ما نتوانسته باشیم به تمامی کشفش کنیم، غرب برای من اینگونه است. سرزمینی که گوهر ذاتی وجودش هنوز برای همه شناخته نشده و در غریبی خود میپیچد، با لهجه کوهستانیاش. اما همین خوب است که خودش میداند در اعماق قلبش صندوقچهای هست که سالها پیش شاهزادهای....
ریوار یعنی مسافر
در این غربت آشنا تصور کن خانهای بزرگ را که بیش از هر چیز طعم و بوی آشنایی دارد. با پنجرههای آبیاش با حوض گرد وسط حیاط، با نیمکتهای چوبی مشبککاری و کوسنهای سفید- زرشکی، با گلدانهای شمعدانی نازار ( با ناز) پشت پنجرههای اتاقها در خوره تو (زیر تابش آفتاب)، با آجرهای سه سانت و کفپوشهایی از کوچگ (سنگ) کف حیاط، انگار آمدهای وسط دل تاریخ، در دوره قاجار تا بنشینی و به احساس آشنا بودن در سرزمینی فکر کنی که همیشه غریبه بوده است. غریب مانند یک ریوار (مسافر). حیاط زیبای اقامتگاه ریوار اینهادش (همین جاست). که شاو (شب)ها باید بیایی و ینشینی بر همین نیمکت که میگویند ۸۰ ساله است و هنوز در گذر زمان نتِلِقیده ( له نشده) است.
خیلی دور خیلی اما نزدیکتر از خانه خودمان
حالا بیا داخل شویم. دستت را به من بده تا تو را ببرم به داخل فضایی که همان پنجرههای آبی حالا از درون خانه قهوهای به رنگ چوب، صمیمیاند و شووکی (سر صبح) نور را از لابه لای پردههای تور سفید از خود عبور میدهند. اینجا را پر از نشانههای زندگی قاجاری و بدون لیخن (ناخالصی) تصور کن، گلدانهای سفالی آبی، کوسنهای کوچک و جاجیمها با رنگهای تون (تند). از اینجا بگذر و بیا به اتاقها برویم که پر هستند از نشانههای کوچک زندگی در کرمانشاهِ روزهایی دور، فانوس و آینه، جاجیم و شمعدانی، آویزهای رنگی رنگی از جنس نخهای قالی، بَش (سهم) هر اتاق است از زندگی در این شهر. بخش جالب اتاقها ملافههای تمیز اما طرحدار آن است، با طرحهایی که خانه خود آدم را به یاد میآورد. هر اتاق یک رنگ و طرح متفاوت و هر کدام خانگیتر از قبلی. طرحهایی که هر کدام انگار چپله (دست زدن برای ابراز شادی) میکنند درون اتاق.
خلاصه که اینجا درست مثل دل باصفای مردمانش، دلنشین است. آنقدر که وقت رفتن از اینجا دلت تلیش تلیش (پاره پاره) میشود و میخواهی اَمَجا (دوباره) برگردی. من که دلم را هشتمش ( گذاشتمش) همانجا بماند. اینجا همان قدر که غریب مانده در وطن خویش، همانقدر هوایش با حس آشنایی و صمیمیت خَسیده است (غلیظ شده است). شما هم بیایید.
صدای میزبان: گفتوگو با میلاد نیکروش
میلاد نیک روش، لیسانس معماری و متولد ۷۲ است. همان جوانی که اقامتگاه ریوار را بنا کرده است. قبل از اینکه صاحب ریوار شود، کار ساخت و ساز انجام میداده. و از طریق همین معماری با مفهوم اقامتگاه آشنا شده. به مرمت بناهای تاریخی شهرش مشغول بوده و به این فکر کرده که وقتی بنایی مرمت میشود باید کاربردی هم بشود و بتوان از آن استفاده کرد. میگوید کرمانشاه پر است از خانههای قدیمی که مرمت میشوند و بعد قفل میشوند. استفادهای از آن نمیشود. مهمترین دغدغهاش همان چیزی است که من هم به آن فکر میکنم غریب بودن شهر و استان بینظیرش. ناشناخته ماندن این گنجینه.
- چطور با مفهوم اقامتگاه آشنا شدید و چطور این ایده به ذهنتان رسید که اقامتگاه ریوار بزنید؟
- قبلا در بخش مدیریت یک اقامتگاه فعالیت می کردم، اما احساس کردم کرمانشاه با داشتن ۴۳۰۰ آثار باستانی و طبیعی و کاملترین مجموعه گردشگری، تنها ۸ هتل و ۲ اقامتگاه و تعدادی مهمانخانه دارد. هرچند تازگی فرهنگ هاستل و اقامتگاه بومگردی شروع به رشد کرده است. این اتفاق بسیار خوبی است زیرا هم امکان تعامل را بالا میبرد و هم قیمت مناسبتری نسبت به یک هتل دارد. در یک هتل شما فقط یک کلید و یک اتاق هستید و خودتان اما اینجا در اقامتگاه ریوار ما اتاقهایی داریم به نام تجربیات سفر که در آن مسافران با هم ارتباط دارند با غذاها و اماکن و فرهنگ اینجا آشنا میشوند و دربارهشان از ما سوال میکنند.
دغدغهای که در هر جملهاش پیداست
کرمانشاه آثار متعددش پراکنده است و در اطراف شهر قرار دارد. به جز سه اثر معروفی که در یک بخش از شهر قرار دارد یعنی طاق بستان، تکیه معاونالملک بزرگترین تکیه مینیاتوری جهان است کلا کاشیکاریهای داستانی و روایی است، داستان حضرت یوسف، داستان مختار. همه اینها به صورت کاشیکاری نمایش داده شده است. تکیه بیگلربیگی که تالارهای آینه کاری دارد. تمام اینها در یک بخش از شهر ساخته شده است. ما مشکل معرفی شهرمان و آثارش را داریم. این جا هنوز فرهنگ گردشگری بوجود نیامده است. هدف ما از ساخت اقامتگاه ریوار انجام یک فرهنگسازی بوده است. هرچه تعداد این اقامتگاهها بیشتر شود شهر ما بیشتر معرفی میشود. اگر چندصد تا اقامتگاه داشته باشیم چند صدتا صفحه اینستاگرام، چندصد تا سایت و هر کدام از اینها چندصد تا عکس از نقاط دیدنی این شهر بگذارند، فرهنگ گردشگری در این شهر پیشرفت میکند. و این شهر با آثار دیدنیاش شناخته میشود. اما اکنون تنها چند عکس بی کیفیت و معرفی ناچیزی از آنها در سایتهای ایرانی و خارجی وجود دارد. و این دردناک است که اطلاعات ناچیزی از این شهر وجود دارد. این شهر نیاز دارد تا گردشگری به عنوان یک صنعت در آن شناخته شود و من میخواهم همین کار را بکنم.
- اغلب آدمهایی که اقامتگاه افتتاح میکنند دغدغه فرهنگی دارند، شما شاید حتی بیش از بقیه. ظاهرا اقامتگاه داشتن بیش از اینکه درآمد داشته باشد به چیزی بیشتر نیاز دارد. موافقید؟
- در اقامتگاه باید با سود کمتری که به دست می آوری، قدرت تعامل بالایی هم داشته باشی، همیشه هم حال و حوصله ارتباط با مهمان را داشته باشی، اما از طرفی هر مهمانی که به اینجا میآید و از اینجا میرود خودش تبدیل به یک سفیر فرهنگی میشود در شهر ما. یعنی خودشان از اینجا میروند و به سایر افراد ما را و شهر ما را معرفی میکنند و همین مسئله از کسب درآمد زیاد برای ما لذتبخش تر و ارزشمندتر است. در کرمانشاه مرمت فضاهای سنتی و تبدیل آن به اقامتگاه هزینه بسیار بالایی دارد. و فرآیند کسب مجوز در این شهر کار بسیار دشواری است و اگر دغدغه فرهنگی سازی و گردشگری نداشته باشی این کار به هیچ عنوان صرفه اقتصادی ندارد.
- با توجه به اینکه معماری خواندهاید، باید کار طراحی اینجا با خودتان باشد؟
- طراحی داخلی اقامتگاه ریوار کار خودم بوده است. کرمانشاه خانههای ثبت شده خیلی زیادی دارد. تکیه بیگلربیگی که مربوط به دوره مظفرالدین شاه است و اثر بسیار مهمی به شمار میرود، که تازه سال ۷۷ ثبت شده است.
تکیه به جایی که مراسمات مذهبی در آن برگزار میشود میگویند. اینجا قبلا یک مساحت ۴۰۰۰ متری داشته، الان بخشهایی از آن جدا شده و مساحت ۲۰۰۰ متری از آن مانده، بخشهای مربوط به مطبخ، اصطبل، مهمانهای غیرحکومتی و ... از این تکیه جدا شده و به تملک بخش خصوصی درآمده است، ما بخش مهمانهای غیرحکومتی را انتخاب کرده و بازسازی کردیم با کاربری اقامتگاه سنتی، هاستل و یک چای بار و کافه کوچک.
- چه مدت کار بازسازی اینجا طول کشید و کی به بهرهبرداری رسید؟
- اواخر ۹۶ کار بازسازی شروع شد و ۹ ماه تقریبا طول کشید تا به بهرهبرداری برسد.
- اغلب کسانی که معماری خواندهاند پشت طرحهای اجراییشان یک فکر و ایده غالبا انتزاعی است، ایده شما چه بوده؟
- ما میخواستیم فضایی نوستالژیک بسازیم و میخواستیم تا حد امکان از امکانات قدیمی که داشتیم برای بازسازی استفاده کنیم. مثلا ما از یک صندلی قدیمی که قدمت آن به ۸۰ سال میرسد در کافه استفاده کردیم، یا کاشیهایی که بالای سی سال قدمت داشتند اما بی کاربرد مانده بودند و ما اینها را توی دیوارها کار کردیم.
یا کف سنگرفرشی قدیمی داشتیم، میتوانستیم کفپوش جدید داشته باشیم، چون مرمت این سنگفرشها زمان بیشتری از ما میگرفت اما ما ترجیح دادیم همان را مرمت کنیم چون قدمت آنها ارزشش را بیشتر میکرد.
از طرفی اغلب برای ما هزینه کمتری داشت و به صرفهتر بود، از طرفی برای مهمان هم جذابتر است زیرا فضایی نوستالژیک و اصیل برایش میسازیم. یک محله تاریخی در کرمانشاه داریم به نام فیض آباد که اغلب افراد آن را نمیشناسند. این محله بعد از بعد از به توپ بسته شدن شهر در زمان زندیه یا قاجار بازسازی میشود.
اینجا محلی بوده که اشراف و تجار مسلمان، مسیحی، یهودی در آن زندگی میکردند. محلی کوچکی است اما در همین محل ۶ تا مسجد، کنیسه، کلیسا و فضاهای اینچنینی در آن وجود دارد. و معماری آن مربوط به اواخر زندیه و اوایل قاجار است. ) ما سعی کردیم در طراحی از همان المانهای موجود در آن محله استفاده کینم. کف آجر، حوض و ... المانهای مخصوص معماری قاجار در اینجا هستند. و همچنین آثار و صنایع دستی کوچک مثل جاجیم که از آنها داخل فضا استفاده کردیم.
- کرمانشاه پر است از غذاهای لذیذ و جذاب، شما چه فکری برای معرفی این بخش از فرهنگ خود به مهمانانتان کردهاید؟ مسافران چگونه غذای خود را تأمین میکنند؟
- ما اینجا امکان آشپزی در آشپزخانه برای مهمانان را داریم، داخل اتاق و کافه جداگانه هم برای سرو غذا داریم. اما اگر تور داشته باشیم، برای این موقعیت آشپز داریم، به مهمان پیشنهاد غذای سنتی میدهیم و هرچه مهمانها بخواهند برایشان درست میکنیم. به طور کلی مهمان را از نظر غذا لنگ نمیگذاریم.
-از آنجا که فرهنگ تعامل در اقامتگاهها و هاستلها مهمترین مسئله است، شما چه فکری برای آن کردهاید؟
- خیلی بستگی به موقعیت ها دارد، گاهی بعضی قومیتها بدون نیاز به هیچگونه مقدمه و تلاشی از طرف ما خودشان فضایی گرم و صمیمی میسازند مثل جنوبیها وقتی ما مهمان جنوبی داریم من خیالم راحت است و نگران ایجاد فضای گرم نیستم، اما قومیتهای مختلف با هم متفاوتند.
ولی در کل ما اتاق تعامل داریم برای همین منظور. بچههایی که اینجا هستند نیز همگی و بخصوص مسئول پذیرش ما دانیال، وظیفه تعامل را بر عهده دارند و دانیال یکی از مهمترین تخصصهایش همین تعامل است که بسیار هم در این کار خوب است.
ما از او خواستیم مهمان که میآید نگذارد دهن بسته از این اقامتگاه بیرون برود. چون برخی از مهمانان عادت به تعامل ندارند هرچند که از تعامل هم بدشان نمیآید. یکی از مهمترین مزایای تعامل پیشگیری از سفر اشتباه است اتفاقی که در سفر به شهر ما بسیار زیاد میافتد.
سفر اشتباه یعنی اینکه بسیاری از مکانهای دیدنی کرمانشاه در اطراف شهر قرار دارند و ما میتوانیم برنامهای برای رفتن به اینمکانها و دیدن جذابیتهای بیشتری از این منطقه ارائه دهیم تا بتوانند برنامهریزی بهتری داشته باشند.
این مسئله در کاهش هزینههای رفتو آمد هم بسیار مفید است چون خیلی از این مناطق در مسیر یکدیگر هستند. تمام اینها باعث میشود اشتباهات سفر و سفرهای اشتباه کمتر رخ بدهد و تمام اینها یکی از نتایج تعامل است.
ما در استانمان چهارفصل را داریم، سمت پاوه کوهستانی است، سمت قصر شیرین نخلستان داریم. اما مهمانها میآیند و بسیاری از این دیدنیها را نمیشناسند و نمیبینند.
تعامل با یک جرقه
ما تعامل را با یک جرقه شروع میکنیم. جرقه یعنی مثلا یک شطرنج یا یک تخته نرد، ما گاهی با برقرار کردن میز بازی تمام مهمانان را دور هم جمع میکنیم. یا حتی کتابهایی که ما قرار میدهیم در اختیار مهمانها و آنها کنجکاو میشوند و ما درباره کتاب توضیحات میدهیم و به این صورت تعامل شکل میگیرد. برنامههای آینده ما برای تعامل برگزاری جلسههای فیلم است.
- بیشک چنین کار بزرگی بدون حمایت عاطفی و فکری بسیار دشوار است، مهم ترین حمایتگر شنا در این مسیر چه کسی بود؟
- خانواده. این کار به شدت نیاز به حمایت دارد. هرچند از بیرون این کار به نظر کار سادهای میآید اما درواقع یک فعالیت بسیار زیادی پشت این کار هست. مرمت یک فضای قدیمی هرگز تمام نمیشود شما همیشه در حال مرمت بخشهای مختلف هستید و همیشه باید در ماشین خود گچ و سیمان داشته باشید. در هر روز ما چند ساعت درگیر مرمت هستیم. این کار کار بیست و چهار ساعته است.
- مهمترین ویژگی اقامتگاه شما در چیست؟
- موقعیت، قیمت و نظافت سه ویژگی مهم ماست. این بهترین لوکیشنی هست که میتوانستیم داشته باشیم. تکیه بیگلربیگی که از پشت بام ما کاملا دیده میشود، به علاوه ما تا تکیه معاونالملک ۵ دقیقه فاصله داریم مسجد شافعی که برادر ایاصوفیه است و آن هم با ما ۵ دقیقه فاصله دارد.
سر کوچه ما بازار سنتی و بافت سنتی شهر هست و هر آنچه که مهمان بخواهد ببیند کمتر از ۵ دقیقه با ما فاصله دارد و این هزینه حمل و نقل را هم کاملا منتفی میکند.
- بیشترین چیزی که در این حرفه دوست دارید و بیشترین چیزی که عذابتان میدهد چیست؟
- جذابترین مسئله در این حرفه برایم این است که مهمانی به خاطر کار به کرمانشاه میآید و برنامه سفر یک روزه دارد اما ده روز می ماند و شهر را میگردد.
این لذت بخش ترین بخش این کار است. وقتی جاهای عجیب و غریب مانند بلندترین آبشار کرمانشاه با ارتفاع ۱۸۰ متر، عمیق ترین غار آسیا داخل کرمانشاه است. این ها فقط جاذبههای طبیعی هستند. وقتی کسی را با این مسائل آشنا میکنم جذاب ترین اتفاق است. عذاب دهنده ترین چیز اما برایم مهمانی است که به نظافت اهمیت نمیدهد.
- آرزوی کودکی شما چه بوده است؟
آرزوی کودکی من این بود که پزشک یا خلبان بشوم اما الان از کاری که دارم میکنم راضیام این صنعت برای شهر ما نجات دهنده است. خوشحالم از این که کارم کاری عامالمنفعه محسوب میشود.